loading...
نیکتاز
علی زارعی بازدید : 238 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (1)

اس ام اس باز شدن مدارس سری 1

اس ام اس های آغاز مدارس

 

همیشه تو مدرسه یاد میدن ۱ سال ۱۲ ماه، ۱ ماه ۴ هفتش، ۱ هفته
۷ روز، ۷ روز ۱۶۸ ساعت، ۱ ساعت ۶۰ دقیقس، ولی کسی بهم نگفت
۱ دقیقه بدون تو بدون مثل ۱۰۰۰ ساله…

در مدرسه از نشاط من کم کردند…
از فرصت ارتباط من کم کردند…
هر وقت به هم عشق تعارف کردیم…
از نمره ی انضباط ما کم کردند…

دلم واسه اول دبستانم تنگ شده که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟

باز آمد بوی ماه مدرسه / بوی دختر بازی های راه مدرسه

صبحی مادری برای بیدار کردن پسرش رفت. مادر: پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسه است.پسر: اما چرا مامان؟ من نمی خوام برم مدرسه. مادر: دو دلیل به من بگو که نمی خوای بری مدرسه. پسر: یک که همه بچه ها از من بدشون می یاد. دو همه معلم ها از من بدشون می یاد. مادر: اُه خدای من! این که دلیل نمی شه. زود باش تو باید بری به مدرسه. پسر: مامان دو دلیل برام بیار که من باید برم مدرسه؟ *مادر: یک تو الآن پنجاه و دو سالته. دوم اینکه تو مدیر مدرسه هستی

اول دبستان خواندید آن مرد آمد
سالها گذشت و ترشیده شدید
و آن مرتیکه هنوز نیامده

در مدرسه زندگی در کلاس دنیا ، سر زنگ املا ، یادمان باشد برای محبت
تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود . . .

وزیر اموزش و پرورش اعلام کرد:
معلمینی که چون شمع می سوزند
تا پایان سال ۹۱ گازسوز خواهند شد

یادمه روز معلمدرروی تخته سیاه کلاس نوشته بود:
معلم مانند شمعی است که می سوزد و دود میکنه

در مدرسه از نشاط من کم کردند…
از فرصت ارتباط من کم کردند…
هر وقت به هم عشق تعارف کردیم…
از نمره ی انضباط ما کم کردند…

عشق => سرکاری
محبت => تظاهر
مهربونی => مسخرست
وفا => مرده
احد و پیمون => دلخوشی
عاطفه=> تموم شده
مهر => مدرسه‌ها باز میشه

اول دبستان خواندید آن مرد آمد
سالها گذشت و ترشیده شدید
و آن مرتیکه هنوز نیامده

در مدرسه زندگی در کلاس دنیا ، سر زنگ املا ، یادمان باشد برای محبت
تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود . . .

اگه گفتی شباهت معلم با دماسنج چیه؟
.
هر دوشون وقتی صفر رو نشون میدن ، آدم می لرزه!

روزهای اول تحصیل درمکتب عشق مدام با خودم مرور میکردم
عشق یعنی حاصل جمع دل عاشق ومعشوق.
عشق یعنی ضرب در ضربان یار.

کاش ازعشقم در پرانتز نگهداری میکردم
افسوس که دیر شده ودرعاشقی مشروط شدم

در مدرسه از نشاط من کم کردند…
از فرصت ارتباط من کم کردند…
هر وقت به هم عشق تعارف کردیم…
از نمره ی انضباط ما کم کردند…

همیشه تو مدرسه یاد میدن ۱ سال ۱۲ ماه – – – ۱ ماه ۴ هفتش – – – ۱ هفته ۷ روز – – – ۱ روز ۲۴ ساعت – – – ۱ ساعت ۶۰ دقیقس – – – …ولی کسی بهم نگفت ۱ دقیقه بدون تو بدون مثل ۱۰۰۰ ساله ….

صبحی مادری برای بیدار کردن پسرش رفت. مادر: پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسه است. پسر: اما چرا مامان؟ من نمی خوام برم مدرسه. مادر: دو دلیل به من بگو که نمی خوای بری مدرسه. پسر: یک که همه بچه ها از من بدشون می یاد. دو همه معلم ها از من بدشون می یاد. مادر: اُه خدای من! این که دلیل نمی شه. زود باش تو باید بری به مدرسه. پسر: مامان دو دلیل برام بیار که من باید برم مدرسه؟ مادر: یک تو الآن پنجاه و دو سالته. دوم اینکه تو مدیر مدرسه هستی

اگر دبیر فارسی بودم نامت را اولین غزل از صفحه کتابها می نهادم اگر دبیر جبر بودم عشق مجهول تو را بر قلب معلوم خودم بخش میکردم تا معادله محبت پدید آید اگر دبیر هندسه بودم ثابت می کردم که شعاع نگاهت چگونه از مرکز قلبم گذشت

هر چیز به معیاری سنجیده شود لیکن
من درد و محبت را معیار نمی بینم
ژرفای محبت را در کار چو طی کردم
بهتر ز تو شاگردم من یار نمی بینم

در مدرسه زندگی در کلاس دنیا ، سر زنگ املا ، یادمان باشد برای محبت تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود

ای که الفبای زندگی را از سرچشمه نگاهت آموحتم…
معلم عزیز روزت مبارک…

دیروز میگفتم :
مشقهایم را خط بزن… مرا مزن
روی تخته خط بکش … گوشم را مکش
مهر را در دلم جاری بکن … جریمه مکن
هر چه تکلیف میخواهی بگیر… امتحان سخت مگیر
اما کنون …
مرا بزن … گوشم را بکش … جریمه بکن … امتحان سخت بگیر
مرا یک لحظه به دوران خوب مدرسه باز گردان

روز معلم یادآور شکوه و عظمت زنان و مردان پاکباخته ای است که درطولتاریخ در عرصه ی تعلیم و تربیت زیباترین جلوه های عشق و ایثار را به نمایش گذاشته اند .

 

تو ستاره پردازی ستاره هارا نقش میبندی جلا میدهی
و در آسمان زندگی رها میکنی
و من ستاره ی کم سوی دست نشانده ی تو ام ای معلم
مرا روشن ترین ستاره ی عالم کن

ماه مهر از آنچه در تقویم می بینید به شما نزدیک تر است !
چقدر زود دیر میشود …
یادش بخیر ؛ در به در دنبال یکی میگشتیم دفترامونو جلد کنه !!!
دقت کردین ؟؟؟
چند ساله که توی این ایام وقتی به یه بچه مدرسه ای میگی “وااااااااااااااااااااای دوباره باید بری مدرسه” اصلا انگار نه انگار ، کارشون از دایورت و بلوتوث و وای فای هم گذشته …
نمیدونم توی این قضیه دانشمندان دست داشتن یا نه ؟!؟!؟!
چشماتونو ببندید و اون لحظه ای رو به خاطر بیارید که آخرین امتحان رو تموم کردید و برگه رو دادید به مراقب و با یه حس خَلاصی دارید میاید سمت خونه و واسه تابستون نقشه میکشید و هزارتا رویا …
هووووووووووی عمو کجایی ؟ جلوی پاتو نگاه کن ؛ فردا باید بری مدرسه …
چه حس خوبی بود وقتی میرسیدیم به درسهای آخر کتاب …

عاغا کصافط اینطوری نوشته میشه “کثافت”
گفتم یادآوری کنم بچه هایی که میرن مدرسه غلط املایی هاشونو گردن ما نندازن !!!
راستی عاغا هم آقا نوشته میشه !
بابا غصه نداره تا چشم به هم بزنی تموم میشه …
“زمزمه های پدر و مادر در عصر ۳۱ شهریور”
تقدیم به متولدین ۷۳ به بعد :
اول مهر ماه شنبس …
غروب جمعه ی ۳۱شهریور …
صدای اذانم میاد !
فرداش باید بری مدرسه بعد ۳ ماه …
تصورِشم عذاب آوره ؛ وای داره گریم میگیره ، دستمال کاغذی برسون …
سوال : یکشنبه میایی دانشگاه یا سه شنبه ؟
پاسخ صحیح : بعد از حذف و اضافه …
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده که وقتی تنها یه گوشه حیاط مدرسه وایستادی ، یه نفر میومد و بهت میگفت : با من دوست میشی ؟؟؟
شما یادتون نمیاد ، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی ، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد …
شما یادتون نمیاد ، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم بعد عرق میکرد ، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند ، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت ، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده !
شما یادتون نمیاد ، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه …
احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم ، دلتون بسوزه !
شما یادتون نمیاد ، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !
یکی از ترسناک ترین جملات دوران مدرسه :
یه برگه از کیفتون بیارید بیرون !
تفاوت دو جنس رو از اینجا بفهمید که دخترا دو ماه قبل از سال تحصیلی جدید لوازم تحریرشون آمادس ولی پسرا سه هفته بعد از شروع مهر تازه یادشون میاد حتی کتاباشونو نگرفتن …
یادش بخیر تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم ، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند ، اونکه وارد میشد هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد ، محکمتر رو میز میکوبیدیم …
یادش بخیر دبستان که بودیم هرچی میپرسیدن و میموندیم توش ، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !
یادش بخیر صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو …
یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد ، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم …
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه !
یادش بخیر خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم …
یادتون میاد ؟؟؟
نوک مداد قرمزای سوسمار نشانو که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد …
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن …
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم ، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم …
یادش بخیر حس بعد از آخرین امتحان سال و شروع تابستون و یادش بخیر عصر ۳۱ شهریور و همه خاطره هایی که جلوی چشامون بود …

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط فاطمه در تاریخ 1393/11/19 و 14:57 دقیقه ارسال شده است

سلام.................خیلی عالی بود خیلی خوشمم اومد واقعا دستتون درد نکنه حسابی ما رو برد تو حال وهوای مدرسه معلم و دوستامون....واقعا بهترین دوران وشیرین ترین دوران زندگیم بود تا الان....وووووووووووو بازم ممنونننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
با عرض سلام خدمت شما دوستان عزيز. به وبلاگ سرگرمي نيكتاز خوش آمديد."نظريادتون نره".
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتان درباره سایت نیکتاز چطور است
    آمار سایت
  • کل مطالب : 81
  • کل نظرات : 34
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 54
  • آی پی دیروز : 47
  • بازدید امروز : 235
  • باردید دیروز : 523
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,842
  • بازدید ماه : 10,239
  • بازدید سال : 41,703
  • بازدید کلی : 170,513
  • کدهای اختصاصی
    چاپ این صفحه